گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد اول
[سوره البقرة ( 2): آیه 114 ]...



ص : 234
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَ سَعی فِی خَرابِها أُولئِکَ ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلاَّ خائِفِینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْيٌ
( وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ ( 114
شأن نزول: مفسرین را چهار قول است: 1- نزد ابن عباس در باره طنیطوس رومی نازل شد که علماي بنی اسرائیل را کشت و بیت
المقدس را خراب و مدت صد سال آن را مزبله نمود تا عاقبت سلطان صلاح الدین بر او فاتح شد. 2- نزد مجاهد و سدي مراد بخت
النصر است که مسلط شد بر بنی اسرائیل، مردان آنها را کشت و زنان و اطفال را اسیر نمود و
ص: 235
بیت المقدس را خراب و توراتها را سوزانید. 3- نزد شیخ طوسی (رضوان اللّه علیه) مراد مشرکان قریش بودند که در سال حدیبیه
حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلم را منع نمودند از مکه و مسجد الحرام، و نگذاشتند طواف و نماز نمایند. 4- مراد عموم
اشخاص در هر عصر و زمان، و مطلق مساجد حقه است در تمام دوران.
وَ مَنْ أَظْلَمُ: و کیست ظالمتر (استفهام انکاري است) یعنی نیست ظالمتر، مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِ دَ اللَّهِ: از آن کسی که منع نماید و بازدارد
مساجد خدا را، أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ: این که یاد کرده شود در آن مساجد نام خدا به پرستش و ستایش، وَ سَعی فِی خَرابِها: و کوشش
کند در خراب کردن و ویران ساختن مساجد. أُولئِکَ ما کانَ لَهُمْ. آن گروه که منع کنند مردم را از مساجد و سعی نمایند در خرابی
آن، شایسته و سزاوار نیست مر ایشان را، أَنْ یَدْخُلُوها: این که داخل آن مساجد شوند، إِلَّا خائِفِینَ: مگر در حالتی که ترسان و
هراسان باشند، چه جاي آنکه جرئت کنند در منع و تخریب آن. یا در علم الهی نباشند که ایشان در مساجد آیند مگر آنکه ترسان
باشند. پس آیه شریفه وعده است به مؤمنان به نصرت آنان و استخلاص مساجد از کفر، و خداي تعالی انجاز این وعده فرمود در
زمان دولت اسلام که بکلی ممنوع گردیدند کفار از دخول مسجد الحرام و هیچ کدام جرئت نداشتند که داخل مساجد شوند از
صفحه 144 از 303
ترس مسلمانان.
تبصره: از آیه شریفه دو مطلب استفاده شود:
مطلب اول- منع نمودن مساجد از ذکر نام نامی حق تعالی به نماز و دعا و ثناء و اذکار و بیان احکام و این به دو طریق باشد: اول- به
قهر و سلطه و ظلم که منع نمایند از دخول در مساجد. دوم- به سبب بعض عملیات و مؤسسات غیر مشروعه جاذبه طبع که قهرا
بازدارد از ورود در مساجد، گرچه در بدو نظر این قسمت را شامل نباشد، لکن به تدبر و تأمل شخص عاقل و فطن دریابد که
اینگونه امور هم مدخلیت خواهد داشت در منع از مساجد نسبت به اشخاص ضعیف الایمان.
ص: 236
مطلب دوم- تخریب مساجد نیز دو قسم باشد: اول- تخریب ظاهر یعنی اقدام و کوشش در خرابی مساجد حقه بواسطه اغراض
دنیویه. دوم- تخریب معنوي یعنی تعطیل مساجد از نماز و دعا و اذکار و مسائل شرعیه چنانچه از حضرت امیر المؤمنین علیه السلام
مروي است که فرمود: انّ المسجد لیشکو الخراب الی ربّه و انّه لیتبشبش من عمّاره اذا غاب عنه ثمّ قدم کما یتبشبش احدکم بغائبه
یعنی بتحقیق مسجد هر آینه شکایت کند خرابی را به پروردگارش، و بدرستی که هر آینه انس میگیرد از تعمیر «1» اذا قدم علیه
کنندگان خود هرگاه غائب شوند از او و وارد شوند، چنانچه انس یابد یکی از شما به غائب خود هرگاه وارد شود بر او.
در امالی ابن بابویه از حضرت صادق علیه السلام روایت نموده فرمود:
سه «2» : ثلثۀ یشکون الی اللّه عزّ و جلّ: مسجد خراب لا یصلّی فیه اهله و عالم بین جهال و مصحف معلّق قد وقع علیه غبار لا یقرء فیه
- فرد شکایت نمایند به خداي عز و جل: 1- مسجد خرابی که نماز نخوانند در آن اهل آن. 2
عالمی که میان جهال گرفتار باشد. 3- قرآنی که آویزان و غبار آن را فراگرفته و تلاوت نشود.
بعد از آن نتیجه افعال جماعت مخرّبین مساجد را بیان فرماید:
لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْيٌ: براي ایشان است در دنیا خواري و رسوائی، چنانچه نسبت به مشرکین مانعین از مسجد الحرام واقع شد از کشتن
و اسیري و ذلت جزیه، همچنین نسبت به دیگران رسوائی دنیائی تحقق یابد.
__________________________________________________
1) دعائم الاسلام، جلد اوّل، صفحه 148 . و نیز مستدرك الوسایل، جلد اوّل صفحه 227 ، حدیث اوّل ابواب احکام المساجد، باب )
پنجم).
. 2) خصال، حدیث شماره 403 )
ص: 237
وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ: و براي ایشان است در آخرت عذابی بزرگ که الم و سختی آن نهایت ندارد.
[سوره البقرة ( 2): آیه 115 ]... ص : 237
( وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِیمٌ ( 115
شأن نزول: ابن عباس نقل نماید که چون آیه تحویل قبله نازل شد، مسلمانان روي به کعبه نمودند. یهودان بر ایشان طعن زدند و
انکار نمودند:
آیه شریفه نازل شد:
وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ: و براي خدا است محل برآمدن آفتاب مانند مکه و کعبه و محل فرو رفتن آفتاب مانند بیت المقدس. فَأَیْنَما
تُوَلُّوا: هر جا که رو کنید، فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ: پس آن جا جهت طاعت الهی است که به آن مأمورید.
صفحه 145 از 303
را معانی متعدد است: 1- روي آدمی. 2- قصد به فعل. 3- به معنی احتیال. « وجه » : شیخ ابو الفتوح رازي (رضوان اللّه علیه) فرماید
-4
جهت و ناحیه. 5- قدر و منزلت. 6- به معنی ذات. 7- به معنی رضا.
را به معنی چهارم و ششم و هفتم حمل توان کرد، یعنی هر جا رو آورید پس آنجا جهت الهی یا ذات « وجه » و در آیه شریفه
سبحانی در آن مکانست به احاطه علمیه و یا وجهه رضاي حق تعالی در آن باشد.
إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِیمٌ: بدرستی که خدا واسع است مغفرت و عطاء رحمت او. دانا است به مصالح احوال بندگان و اعمال آنها در تمام
اماکن و ازمان.
تنبیه: مفسرین را در مورد آیه شریفه اختلاف است: بعضی اختصاص داده به نماز مستحبی بر راحله در سفر به هر جانب که راحله به
آن توجه نماید صحیح است. و نزد جمعی نماز واجب است در موارد خاصی: 1- نماز ناسی که در اثناء خطاي او ظاهر شود که
انحرافی از قبله دارد متوجه
ص: 238
- قبله شده بدون منافی نماز را تمام کند. 2- صحت نماز ماشی در ضیق وقت که متوجه غیر قبله شود و رفتن او واجب باشد. 3
صحت نماز در شدت خوف بهر جا که متوجه شود. 4- صحت نماز مریض که ممکن نباشد توجه او به قبله. 5- صحت نماز ظان
که بعد از نماز مبین وقوع آن میان مشرق و مغرب، و چون مسئله فروع دین است منوط باشد به فتواي حجج اسلامی.
[سوره البقرة ( 2): آیه 116 ]... ص : 238
( وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ ( 116
وَ قالُوا اتَّخَ ذَ اللَّهُ وَلَداً: و گفتند یهود و نصاري و مشرکان: فراگرفته است خدا فرزند که عزیز و مسیح و ملائکه باشد. سُبْحانَهُ: منزه
است ذات اقدس الهی از کلیه نقایص و صفات امکانی و اقوال باطله، بَلْ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: نه چنان است که میگویند
بلکه خاصه ذات الهی است آنچه در آسمانها و زمینها است. و چون آسمان و زمین و آنچه در آنها باشند مخلوق خدا هستند، و از
جمله آنها عزیز و مسیح و ملائکهاند، نشاید و متعقّل نیست که فرزند او باشند. کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ: تمام آنچه در آسمان و زمین و کلیه
عوالم هستند مطیع و منقاد امر سبحانی هستند در ایجاد، و در حیطه تصرف و اراده الهی باشند، و هر چه متصف به این صفات باشد
مخلوق و محتاج و عاجزند و به هیچ وجه مناسبت با خالق و غنی بالذات و قادر مطلق نخواهد داشت تا ولد بوده باشد تعالی اللّه عما
یقولون علوا کبیرا.
تنزیه فرموده ذات احدیّت خود را از اتخاذ فرزند به براهین: « سبحانه » تنبیه: به کلمه مبارکه
-1 اتخاذ ولد یا براي حاجت یا به عبث باشد، و هر دو صفت نقص، و ذات سبحانی از آن منزه باشد.
ص: 239
-2 آنکه ولد از جنس والد، پس مشارکت او دارد به وجهی و مغایرت او باشد به جهتی، و مشارکت با مغایرت از لوازم حدوث، و
حدوث بر حق تعالی ممتنع، پس مجانست سبحانی محال است.
-3 ولد جزء منفعل از والد، بنابراین لازم آید انفعال واجب، و ذات الهی، متعالی است.
-4 اگر ولد حکمی فرض شود، یعنی کسی را به فرزندي و پسر خوانده اتخاذ نموده، هر آینه متصف به صفات امکانیه، و ذات
کبریائی منزه باشد.
صفحه 146 از 303
[سوره البقرة ( 2): آیه 117 ]... ص : 239
( بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ ( 117
بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: از نو پدید آرنده و ظاهر کننده آسمانها و زمینها است که معدوم بودند، حق تعالی آنها را بوجود آورده.
این فرمایش حجتی است بر نفی ولد از ذات سبحانی، زیرا والد عنصر ولد باشد که منفصل است به انفصال ماده ولد از والد، و حق
تعالی مبدع همه اشیاء و خالق همه موجودات، و منزه از انفعال است. وَ إِذا قَضی أَمْراً: و هر گاه اراده کند امري را، یعنی خواهد که
چیزي موجود شود، فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ: پس اینست و جز این نیست فرماید آن چیزي را باش و حادث شو، پس وجود یابد و
حادث شود.
تبصره: در آیه شریفه سه مطلب باشد:
مطلب اول- اثبات الهیت ذات یگانه الهی، بدین تقریر که: تفکر در آثار ربوبیه و آیات سبحانیه، هر آینه دلالت کند او را بر مبدع و
خالق آسمان و زمین به جهاتی چند: 1- به اعتبار وجود. 2- به اعتبار طواري حالات و حوادثات واقعه بر آنها. 3- به اعتبار خواص
طبایع ذاتیه آنها.
-4 به اعتبار صفات حاصله در آنها. 5- به اعتبار حکم و مصالح ملخوطه
ص: 240
در آنها.
مطلب دوم- معنی قضا- ابن بابویه روایت نموده در کتاب توحید از حضرت رضا علیه السلام از پدران بزرگوار خود از حضرت
در قرآن به ده وجه ذکر شده: 1- به معنی امر و وصیت. « قضا » : صادق علیه السلام فرمود
-2 اخبار و اعلام. 3- به معنی فراغت. 4- به معنی فعل. 5- به معنی موت. 6- به معنی وجوب عذاب. 7- به معنی کتابت و تحریر.
.«1» -8 به معنی اتمام. 9- به معنی حکم و قضا. 10 - به معنی جعل و خلق
به معنی فعل باشد، یعنی زمانی که اراده فرماید امري را. و اطلاق آن بر تعلق اراده الهیه به وجود شیئی، « قضا » بنابراین در آیه شریفه
از حیث آن که اراده الهی موجب آن میباشد.
اراده الهی همان ایجاد شیئی است از روي حکمت و مصلحت و اختیار، پس علت وجود اشیاء همان « کن فیکون » مطلب سوم- بیان
اراده سبحانی است مر اشیاء را که همه موجودات مستندند به آن، و اراده نیست مگر ایجاد شیئی بدون آنکه موقوف و منوط به
امري و شرطی باشد. بنابراین فرمایش کن فیکون اشاره است به آن که اراده و خلق هیچ انفکاك ندارد، بلکه امره مقدربین الکاف
هیچ فاصلهاي نیست، همچنین میان اراده الهی و وجود « ك و ن » چنانچه میان « نون » و « کاف » و النون یعنی امر او مقدر است بین
شیء هیچ فصلی نخواهد بود و لذا حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در ذیل حدیثی فرماید: یقول کن فیکون بلا لفظ و لا نطق و
بدون لفظ و نطق و قصد و تفکر، بلکه همان اراده محضه موجد شیء است. :«2» لا همّۀ و لا تفکّر
__________________________________________________
. 1) تفسیر نور الثقلین، جلد اوّل، صفحه 100 ، حدیث 333 )
. 2) تفسیر نور الثقلین، جلد اوّل، صفحه 100 ، حدیث 333 )
ص: 241
[سوره البقرة ( 2): آیه 118 ]... ص : 241
صفحه 147 از 303
وَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ لَوْ لا یُکَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِینا آیَۀٌ کَذلِکَ قالَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَیَّنَّا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ
(118)
بعد از بیان حال کفار در انکار توحید و ادعاي اتخاذ ولد در عقب آن، مخالفت ایشان را در خصوص نبوت بیان میفرماید:
وَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ: و گفتند آنانکه نمیدانند از جهال مشرکان و متجاهلان اهل کتاب، لَوْ لا یُکَلِّمُنَا اللَّهُ: چرا سخنی نمیگوید
خدا با ما به معاینه، چنانچه با ملائکه تکلم فرماید. یا چرا وحی به ما ننماید که تو پیغمبري، أَوْ تَأْتِینا آیَۀٌ: یا چرا نمیآید ما را حجتی
بر صدق قول تو. قول اول را به جهت استنکاف میگفتند، و دوم را به سبب انکار آیات بینه داله بر صدق نبوت آن حضرت.
کَ ذلِکَ قالَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ: همچنین گفتند کسانی که پیش از آنها بودند از امتهاي گذشته، مِثْلَ قَوْلِهِمْ: مثل قول ایشان را، یعنی
آنها نیز با وجود آیات داله بر صدق نبوت انبیاي خود، اقتراح آیات دیگر میکردند از آن جمله یهود به حضرت موسی علیه السلام
گفتند: خدا را آشکار به ما بنماي، و نصاري از حضرت عیسی علیه السلام نزول مائده را طلبیدند. تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ: مشابهت دارد و
مساوي است قلبهاي اینها و آنها در عناد و انکار و گمراهی. قَدْ بَیَّنَّا الْآیاتِ: بتحقیق واضح و روشن ساختیم آیات و دلایل توحید و
نبوت را، لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ: براي گروهی که طلب یقین میکنند، نه آنانکه عناد دارند. یا براي قومی که متقین شوند به حقایق و شبهه
عناد طاري نشود قلوب آنها را.
تبصره: آیه شریفه اشاره است به آنکه کفار آنچه میگفتند نه به جهت خفاي آیات بود یا براي مزید طلب یقین، بلکه آن را محض
سرکشی و انکار میگفتند. و علت عدم اتیان آیات مقترحه به آنها البته حکمت و مصلحتی باشد، از جمله فرمودهاند: چون عادت
خداوندي جاري شده که هر امتی از پیغمبر خود آیات مقترحه (دلبخواهی) خواهند و پس از اتیان ایمان نیاورند، عذاب استیصال بر
آنها نازل شود، مانند قوم ثمود که شتر
ص: 242
سرخ مو خواستند و ایمان نیاوردند، به عذاب صیحه مبتلا گردیدند. و چون خداي تعالی به جهت شرافت حضرت ختمی مرتبت
صلّی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ: تا مادامی که آن حضرت میان قوم باشد عذاب نازل نفرماید و
حق تعالی میدانست که ایمان نمیآورند چنانچه آیات بیّنه را مشاهده نمودند و انکار کردند، بدین جهت آیات مقترحه عطا نشد تا
لازمه عدم ایمان آنها که نزول عذاب است طاري نگردد.
[سوره البقرة ( 2): آیه 119 ]... ص : 242
( إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ لا تُسْئَلُ عَنْ أَصْحابِ الْجَحِیمِ ( 119
بعد از آن حقیقت و صدقیت نبوت حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلم را بیان میفرماید:
إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ: بدرستی که ما فرستادیم تو را اي پیغمبر در حالتی که به حق و از جانب حق مبعوث شدي براستی و درستی،
بَشِیراً وَ نَذِیراً:
در حالتی که مژده دهنده مؤمنان را به ثواب عظیم و ترساننده کافران و مخالفان را از عذاب جحیم، پس بر تو بأسی نیست اگر اهل
عناد و کفر اصرار نمایند در کفر یا مکابره کنند در قبول حق. وَ لا تُسْئَلُ عَنْ أَصْحابِ الْجَحِیمِ: و مسئول نخواهی شد روز قیامت از
آنها که اهل جهنمند، یعنی از تو سؤال و مؤاخذه نکنند که چرا ایشان ایمان نیاوردند بعد از آنکه تبلیغ رسالت کردي و بر وفق
آیات باهره و معجزات ظاهره به ایشان نمودي.
تنبیه: در آیه شریفه اشاراتی است:
-1 اخبار به حقانیت حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلم و اطلاع عموم به آنکه ما تو را مبعوث ساختیم و از جانب ما رسول
صفحه 148 از 303
فرمان ما میباشی.
-2 شأن مقام رسالت که بشارت مؤمنان و مطیعان باشد به بهشت و
ص: 243
ثواب، به سبب حسن اختیار ایمان و طاعت و عبادت و ترسانیدن کافران و معاندان و عاصیان به جهنم و عقاب، به سوء اختیار کفر و
مخالفت و عصیان.
-3 رفع مسؤلیت از آن حضرت نسبت به کافران و مخالفان که طغیان و سرکشی نمودند، لا جرم مستوجب عذاب شدند، زیرا اتمام
حجت به آیات بینات بر آنها شد و با وجود بر این کافر گردیدند.
-4 آیه شریفه عام است نسبت به تمام مردم تا انقراض عالم که حضرت خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلم از جانب پروردگار مبشر
است مؤمنان را، و منذر است مخالفان را.
[سوره البقرة ( 2): آیه 120 ]... ص : 243
وَ لَنْ تَرْضی عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لا النَّصاري حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَي اللَّهِ هُوَ الْهُدي وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ
( ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ ( 120
بعد از آن یأس حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلم را از ایمان یهود و نصاري بیان میفرماید:
وَ لَنْ تَرْضی عَنْکَ: و هرگز راضی و خشنود نشوند از تو، الْیَهُودُ وَ لَا النَّصاري یهودیان و نه نصاري، حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ: تا آنکه پیروي
کنی کیش و طریقه ایشان را. و متابعت تو کیش و آئین آنها را جایز نیست، پس هرگز اسلام نخواهند آورد.
در منهج- جمعی از یهود خدمت حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلم آمدند، عرض کردند: اگر با ما صلح کنی و مدارا کنی
ما به تو ایمان آریم. حضرت چون حریص در ایمان بود، مدارا فرمود حق تعالی اخبار
ص: 244
نمود که هرگز راضی نشوند از تو یهود و نصاري تا پیروي کیش آنها را بنمائی.
قُلْ إِنَّ هُدَي اللَّهِ هُوَ الْهُدي بگو اي پیغمبر بدرستی که راهنمائی خدا به صواب که دین اسلام است، آن هدایت و راه راست است و
طریق نجات و رستگاري دین اسلام و مسلمانی باشد، نه آنچه شما مرا به آن میخوانید از ملت یهودیت و نصرانیت. وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ
أَهْواءَهُمْ: و اگر پیروي کنی آرزوها و هواهاي آنها را که آن تسویلات شیطانی و شهوات نفسانی است، بَعْدَ الَّذِي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ:
بعد از آن چیزي که آمد تو را از علم که وحی باشد در حقیقت دین اسلام و بطلان طریقه آنان، یا آنکه بعد از آمدن حق پیروي
آرزو و شهوات آنان کنی، ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِ یرٍ: نیست براي تو هیچ دوستی که رهاننده تو باشد از عذاب و نه یاري
کننده در دفع آن.
تبصره: آیه شریفه خطاب به پیغمبر و مراد امت میباشند، نظر به آنکه آن حضرت واسطه در خطاب میباشد. بنابراین ذات احدیت
علام الغیوب، از واقعه و حقیقت حال خبر داده امت را که یهود و نصاري از شما مسلمانان هرگز راضی نشوند مگر آنکه شما تابع
شوید دین آنها را. و بدانید دین حق، هدایت الهی و اسلام است و اگر شماها پیروي شهوات آنان کنید بعد از آمدن اسلام و قرآن،
مستوجب شوید عذاب سبحانی را و هیچ ولی و ناصر براي شما نخواهد بود.
[سوره البقرة ( 2): آیات 121 تا 122 ]... ص : 244
الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ ( 121 ) یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ
صفحه 149 از 303
( الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ ( 122
ص: 245
بعد از ذکر احوال کفار اهل کتاب، بیان حال مؤمنان را فرماید:
الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ: آن کسانی که عطا فرمودیم ایشان را کتاب آسمانی، یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ: تلاوت میکنند آن کتاب را حق
تلاوت آن را، یعنی آن طوري که باید و شاید با خضوع و خشوع و صفاي اعتقاد و عمل به آن بدون تحریف و تغییر مانند عبد اللّه
بن سلام و ابن صوریا و بحیراي راهب و اسید و کعب از یهود پیروان کتب تورات آسمانی، و ملازمان نجاشی و جعفر بن ابی طالب
علیه السلام از نصاري تابعان کتاب انجیل. أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ: آن جماعت ایمان آوردهاند به کتاب آسمانی نه غیر ایشان. وَ مَنْ یَکْفُرْ
بِهِ:
و هر که کافر شود به کتاب آسمانی به تکذیب یا تحریف یا انکار حلال و حرام و امر و نهی آن، فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ: پس آن
گروه ایشانند زیانکاران در دنیا و آخرت که سرمایه ایمان و ربح ثواب را از دست دادهاند.
تنبیه: آیه شریفه عام است نسبت به اهل اسلام که کتاب مجید قرآن به ایشان مرحمت شده، کسانی به قرآن ایمان آوردهاند که حق
تلاوت قرآن را منظور دارند و آنانکه کافر شوند به قرآن، ایشانند زیانکار دنیا و آخرت.
تفسیر برهان- عیاشی از حضرت صادق علیه السلام روایت نمود در این آیه شریفه که فرمود: یرتّلون آیاته و یتفقّهون به و یعملون
باحکامه و یرجون وعده و یخافون وعیده و یعتبرون بقصصه و یأتمرون باوامره و ینتهون بنواهیه، ما هو و اللّه حفظ آیاته و درس
حروفه و تلاوة سوره و درس اعشاره و اخماسه، حفظوا حروفه و اضاعوا حدوده و انّما هو تدبّر آیاته و العمل باحکامه قال اللّه تعالی
.«1» کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَكٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ
یعنی تلاوت کنند آیات آن را و دانائی یابند به آن و عمل نمایند به احکام آن و امید دارند وعده آن را و بترسند عذاب آن را و
عبرت گیرند به قصههاي آن و بجا آورند اوامر آن را و بازایستند از نواهی آن، قسم به خدا نیست تلاوت قرآن حفظ آیات و درس
حروف و خواندن سورهها و درس اعشار و اخماس آن که مراعات کنند حروفش را به قرائت و ضایع سازند حدودش را به
مخالفت،
__________________________________________________
[...] . 1) تفسیر برهان، جلد اوّل، صفحه 147 ، حدیث 4 )
ص: 246
اینست و جز این نیست تلاوت قرآن تدبر آیات، و عمل به احکام آنست فرمود خداي تعالی کتابی است نازل فرمودیم آن را در
حالی که با برکت و میمنت باشد به جهت آنکه تدبر کنند آیات آن را.
یا بَنِی إِسْرائِیلَ: اي فرزندان یعقوب: اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ: یاد بیاورید نعمتهاي مرا که انعام فرمودم بر شما و اسلاف شما
وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ: و به درستی که من برتري دادم شما و اجداد شما را بر عالمیان زمان خود.
پس اداي شکرگزاري این نعمت عظیم را نمایند و به سپاسداري منعم حقیقی قیام کنید و فرمانبرداري امر الهی را نمائید که از جمله
آن ایمان آوردن شماست به پیغمبر موعود یعنی حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله.
[سوره البقرة ( 2): آیه 123 ]... ص : 246
( وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَۀٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ ( 123
وَ اتَّقُوا یَوْماً: و بترسید عذاب روزي را که، لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً: از هیبت آن کفایت نکند و دور ننماید هیچ کسی از کسی
صفحه 150 از 303
چیزي را از عذاب، وَ لا یُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ: و قبول کرده نشود از هیچ نفسی فدائی براي او، یعنی بدلی که به عوض او معذب شود، و یا
فدیه دهد و او را از عذاب برهاند.
وَ لا تَنْفَعُها شَ فاعَۀٌ: و فایده ندهد شفاعت هیچ شافعی بر تقدیر وجود شفیع، وَ لا هُمْ یُنْ َ ص رُونَ: و نه ایشان یاري کرده شوند در دفع
عذاب، یعنی ایشان را سود ندهد نصرت هیچ ناصري. (تفسیر این آیات قبلا بیان شد.)
تبصره: در مجمع- تکرار آیه شریفه را وجوهی است: 1- چون اصول هر نعمتی از حق تعالی باشد، پس به این دو آیه تکریر و تذکر
آن فرمود به جهت مبالغه در شکر گزاري تا اقبال کنند به طاعت الهی که نعیم او بر ایشان ظاهر است. 2- چون فاصله کلامین واقع
شده، پس تنبیه و اعاده آن بر وجه حسن به جهت ابلاغ در حجت و تأکید تذکر است. 3- چون ذکر تورات نموده که
ص: 247
متضمن شأن حضرت عیسی علیه السلام و بشارت حضرت خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلم است، پس به این دو آیه تنبیه نمود به
آنچه تفضیل داده ایشان را به سبب آن نه تذکّر نعمتهاي سابقه.
[سوره البقرة ( 2): آیه 124 ]... ص : 247
( وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِینَ ( 124
بعد از ذکر احوال حضرت موسی علیه السلام و امت او، بیان حضرت ابراهیم علیه السلام را فرماید:
وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ: و یاد بیاور و منتهی شود علم تو اي پیغمبر زمانی را که امتحان فرمود ابراهیم علیه السلام را پروردگارش،
بِکَلِماتٍ: به سخنان و سننی که متعبّد نمود او را، فَأَتَمَّهُنَّ: پس حضرت ابراهیم علیه السلام به اتمام رسانید و قیام نمود به آن، چنانکه
باید و وانگذاشت چیزي از آن را. در آیه شریفه سه مطلب است:
مطلب اول: معنی ابتلا- ابتلا در اصل، مأخوذ از بلا به معنی تکلیف به امر شاق و مرادف با اختیار و امتحان ذکر میشود نسبت به
کسی که جاهل باشد به عاقبت امر، لکن نسبت به ذات علام الغیوب، اطلاق آن خلاف واقع، و جایز نیست. بنابراین مراد تکلیف
است به امري که نزد آن اطاعت و مخالفت مکلّف در خارج محقق و ظهور یابد، و امتحان انبیاء علوّ درجه و رفع مرتبه و ثبوت
جلالت آنها به عالمیان معرفی گردد، و لذا تعبیر شده به اوامر امتحانیه.
مطلب دوم: بیان کلمات- مفسرین را اقوالی است:
اول- علی بن ابراهیم قمی فرماید: سنن حنیفیه عشره است: پنج در سر:
-1 گرفتن شارب. 2- گذاشتن ریش. 3- تراشیدن سر. 4- مسواك.
-5 خلال. و پنج در بدن: 1- ازاله موي بدن. 2- ختنه کردن. 3- ناخن گرفتن. 4- غسل جنابت. 5- طهور به آب.
ص: 248
دوم- تفسیر برهان- مفضل روایت نموده که از حضرت صادق علیه السلام پرسیدم از کلمات؟ فرمود: همان کلماتی که به آدم علیه
السلام تلقین نمود اسئلک بحقّ محمّد و علیّ و فاطمۀ و الحسن و الحسین الّا تبت علیّ.
گفتم: معنی فاتمّهنّ چیست؟ فرمود: اتمام آن نمود تا به قائم عجل اللّه فرجه دوازده نفر امام، نه نفر از اولاد حضرت حسین علیه
السلام. پرسیدم از آیه جَعَلَها کَلِمَۀً باقِیَۀً فِی عَقِبِهِ فرمود: خدا معین و مقرر ساخت امامت را در عقب حضرت حسین علیه السلام تا
روز قیامت. گفتم: چگونه خداي تعالی امامت را در اولاد حضرت حسین علیه السلام وضع فرمود نه در اولاد حضرت حسن علیه
السلام و حال آنکه هر دو سبط حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلم و سید جوانان اهل بهشتند؟ فرمود: حضرت موسی و
هارون علیهما السلام نبی مرسل و برادر یکدیگر بودند، خدا نبوت را در صلب هارون علیه السلام نهاد نه در صلب موسی علیه
صفحه 151 از 303
السلام و کسی را نرسد که چرا حق تعالی چنین کرد، زیرا در ضمن آن حکمت و مصلحتی هست که بندگان به آن علمی ندارند و
.«1» حق سبحانه در جمیع افعال حکیم است لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ
سوم- در منهج- از حضرت صادق علیه السلام روایت نموده که مراد به کلمات که حضرت ابراهیم علیه السلام را ابتلا فرمود، ذبح
حضرت اسماعیل علیه السلام بود.
چهارم- طبرسی در مجمع فرماید: امور متعدده در تحت کلمات مندرج است هر گاه مراد از آن معانی باشد: 1- یقین. 2- معرفت به
- توحید. 3
شجاعت. 4- حلم. 5- سخاوت. 6- عزلت. 7- امر به معروف و نهی از منکر. 8- توکل. 9- صبر. 10 - محنت در نفس. 11 - محنت
در ولد.
- -12 محنت در اهل. 13 - دفع سیئه به حسنه. 14 - جمع نمودن شروط طاعات. 15 - استجابت دعا. 16 - اصطفاي او در دنیا. 17
- اعطاي مقام خلت. 18 - اقتداي انبیاء به او. 19 - خشوع و خضوع در طاعت. 20
مرتبه امامت، چنانچه بعد میفرماید:
__________________________________________________
1) تفسیر برهان، جلد اوّل، صفحه 147 ، ذیل آیه 124 بقره. )
ص: 249
مطلب سوم: خصایص آن حضرت- از سعید بن مسیب منقول است که حضرت ابراهیم علیه السلام اول کسی بود که مهمان را
ضیافت نمود، و اول کسی بود که شارب را چید، و اول کسی بود که ختنه نمود، و اول کسی بود که موي بدن ازاله کرد، و اول
کسی بود که چون موي سفید در محاسن خود دید گفت: خداوند این چیست؟ خطاب آمد: این وقار است. عرض کرد: زیاد فرما
وقار مرا، و اول کسی بود که مقاتله نمود در راه خدا، و اول کسی بود که اخراج خمس نمود، و اول کسی بود که نعلین پوشید، و
اول کسی بود که اخذ رایات کرد.
قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً: فرمود خدا بدرستی که من قرار دهندهام تو را اي ابراهیم براي مردمان پیشواي در دین که همه صلحا
بعد از تو اقتدا نمایند به تو. امامت حضرت ابراهیم علیه السلام عام بود به تمام عالمیان، زیرا هیچ پیغمبري بعد از او مبعوث نشد مگر
آن که مأمور بود به اتباع، و لذا حضرت خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلم مأمور شد که: وَ اتَّبَعَ مِلَّۀَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً: و امت مرحومه را
نیز امر فرمود که: مِلَّۀَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ. و چون خداي تعالی حضرت ابراهیم علیه السلام را به شرف امامت مشرف ساخت، قالَ وَ مِنْ
ذُرِّیَّتِی: گفت و از بعضی فرزندان مرا نیز امام گردان. قالَ لا یَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِینَ: فرمود خدا نمیرسد عهد مرا که امامت باشد به
ستمکاران، یعنی گناهکاران. این اجابت ملتمس حضرت ابراهیم علیه السلام و تنبیه است بر آنکه بعضی از ذریه او ظالم باشند و
امامت به ایشان نرسد، زیرا امامت امانت و عهد الهی، و ظالم قابلیت آنرا ندارد.
لیس من اذنب یوما بامام کیف من اشرك دهرا و کفر
تبصره: آیه شریفه را دلالاتی است:
-1 دلیل است بر آنکه پیغمبر و امام باید معصوم باشند از گناه کبیره و صغیره و خطا و سهو و نسیان تا شایستگی مقام نبوت و امامت
را داشته باشند.
-2 آنکه فاسق البته ظالم است، و ظالم را ممنوع فرموده از اعطاي عهد امامت. ص: 250
-3 آنکه امام باید منصوص باشد از جانب حق تعالی بدلیل: إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً، زیرا حضرت ابراهیم علیه السلام را خداوند
برگزیده براي امامت.
صفحه 152 از 303
بنابراین منصب امامت تخصص باشد نه تخصیص، و به هیچ وجه مردم را در آن دخالتی نخواهد بود.
در کتاب کافی- کلینی از حضرت باقر علیه السلام روایت نموده فرمود: بدرستی که خداي تعالی اتخاذ فرمود حضرت ابراهیم علیه
السلام را بنده پیش از آنکه اتخاذ نماید او را پیغمبر، و اتخاذ نمود او را نبی پیش از آنکه فراگیرد او را رسول، و اتخاذ فرمود او را
رسول پیش از آنکه اتخاذ نماید او را خلیل، و اتخاذ نمود او را خلیل پیش از آنکه فرا گیرد او را امام، پس وقتی جمع شد در او این
.«1» صفات فرمود: إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً
زمخشري- از علماي عامه در کشاف گفته: آیه شریفه دال است بر آنکه فاسق صلاحیت امامت ندارد، و چگونه او سزاوار امامت
باشد و حال آنکه جایز نیست براي او حکومت، و شهادت و اطاعت او واجب نباشد، و خبر او مقبول نیست و او را مقدم نتوان
خارج نشود، زیرا ظالم یعنی کسی که « لا یَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِینَ » داشت براي نماز تحقیق: ظالم اگرچه توبه کند، از تحت آیه شریفه
ثابت شده بر او ظلم. و این معنی بر او صادق است دائما، پس نفی رسیدن به آن موجب حکم است به اینکه نمیرسد مرتبه امامت
به ظالم و نخواهد رسید به آن. حاصل آنکه:
امامت شایسته نیست کسی را که ظلم به خود یا به غیر نموده اگرچه آنی باشد. و آیه مقیّد به وقتی دون وقتی نیست، پس واجب
است حمل بر جمیع اوقات، پس امامت او را نرسد اگرچه توبه هم نماید. و نیز در اطلاق حقیقی اسم مشتق بقاي مشتق منه شرط
نیست و الا لازم آید اطلاق مؤمن بر نائم در حال خواب مجاز باشد، و مسلوب الایمان شود و حال آن که چنین نیست، بلکه ایمان
بر او صادق است دائما، لذا نائم را مؤمن گویند، زیرا ایمان او را
__________________________________________________
. 1) اصول کافی، کتاب الحجّۀ، جلد اوّل، صفحه 175 ، حدیث 4 )
ص: 251
ثابت است در وقت خواب، اگرچه تصدیق او را حاصل نیست.
دلیل عرفی: فطرت و عقل جمیع ملل و نحل و تمام حکومات متمدنه عالم، حکم کند و از قوانین سیاسیه خود مقرر دارند به اینکه
کسی که به سبب جرم و جنایتی حکم شد بر خیانت او و عقوبت و جزائی بر او، اگرچه حبس کمی باشد، این شخص از حقوق
اجتماعی محروم میباشد و وظیفه او مداخله در امور عامه نیست چه برسد به ریاست کلیه و فرمانفرمائی جامعه بشریه و خلافت
الهیه.
تفسیر بلاغی: از امالی شیخ مسند او مناقب ابن المغازلی مرفوعا از ابن مسعود از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلم در آیه
را قرار ندهم او را امام. « صنم » شریفه از قول خدا به حضرت ابراهیم علیه السلام میفرماید کسی که سجده نمود
و فرمود حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلم منتهی شد دعوت به من و برادرم علی علیه السلام که سجده ننمود هیچیک از ما
.«1» بتی را هرگز
و محقق است کسانی که قبل از اسلام مدتی بت پرستی نموده باشند، سزاوار و شایسته مقام خلافت الهیه و امامت کلیه را نخواهند
بود! تتمه: در احتجاج طبرسی رحمه الله حضرت رضا علیه السلام در ذیل حدیثی فرماید: و بدانید امامت اجل است در قدر، و اعظم
در شأن، و اعلی در مکانت، و دور باشد از آنکه مردمان به عقول خود به آن رسند و به اختیار خود امامی تعیین کنند. خداي تعالی
حضرت ابراهیم علیه السلام را مخصوص گردانید به امامت بعد از اعطاء نبوت و خلت، و آن را مرتبه سوم گردانید و به آن او را
مشرف و مفضل گردانید: که إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً. حضرت ابراهیم علیه السلام به آن مبتهج و مسرور شده گفت: وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی،
.«2» خطاب آمد: لا یَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِینَ پس به این آیه امامت ظالم باطل شد تا قیامت
__________________________________________________
صفحه 153 از 303
. 1) تفسیر آلاء الرحمن، صفحه 124 )
( 2) اصول کافی، کتاب الحجّۀ، باب نادر فی فضل الامام (جلد اوّل صفحه 199 )
ص: 252
[سوره البقرة ( 2): آیه 125 ]... ص : 252
وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَۀً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِ ذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُ َ ص لی وَ عَهِدْنا إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ
( الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ ( 125
وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ: و یاد بیاور زمانی را که قرار دادیم خانه کعبه را، مَثابَۀً لِلنَّاسِ: محل و جاي بازگشت براي مردم بر وجهی که هر
سال از اطراف و جوانب عالم متوجه آن شوند براي مناسک، و هر چند به آنجا آیند آرزوي آن داشته باشند که بعد از مراجعت
معاودت کنند. و در حدیث وارد شده که اراده برگشتن به آن مکان موجب زیادتی عمر است و قصد برنگشتن سبب نزدیک شدن
مرگ است. وَ أَمْناً: و نیز محل ایمنی است از عذاب آخرت، زیرا حج مکفر گناهان است. یا محل امن که کسی را در آن نکشند و
متعرض او نشوند، و این مخصوص زمان اسلام نیست، بلکه قبل از اسلام هیچکس قاتل پدر خود را آنجا نمیکشت. وَ اتَّخِذُوا مِنْ
مَقامِ إِبْراهِیمَ مُ َ ص لی: و فراگیرید از مقام ابراهیم علیه السلام موضع نماز، یعنی مؤمنان را امر فرمودیم بعد از آنکه شرافت حرم را
دانستید، فراگیرید از مقام حضرت ابراهیم علیه السلام محل نماز.
.«1» از حضرت صادق علیه السلام مروي است که فرمود: امر واقع شده به نماز در مقام ابراهیم علیه السلام بعد از طواف
و نیز از آن حضرت مروي است که: مقام ابراهیم علیه السلام سنگی است که حضرت ابراهیم علیه السلام ایستاد بر آن، پس اثر
.«2» قدمهاي آن حضرت در آن سنگ باقی ماند
وَ عَهِدْنا إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ: و عهد نمودیم، یعنی امر فرمودیم
__________________________________________________
. 1) و ( 2) تفسیر صافی، جلد اوّل، صفحه 187 )
ص: 253
ابراهیم و اسماعیل علیه السلام را، أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ: اینکه پاك و پاکیزه سازید خانه مرا از بتها و نجاستها و خباثتها و معاصی و از هر
چه لایق آن نباشد.
لِلطَّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ: براي طواف کنندگان اطراف آن و براي مجاور آن و اقامت کنندگان در آن یا معتکفان در آن. وَ الرُّکَّعِ
السُّجُودِ: و براي رکوع کنندگان و سجده نمایندگان در آن، یعنی نماز گزاران.
در مهنج- مروي است که حق تعالی در شبانه روز، صد و بیست رحمت به کعبه میفرستند، شصت رحمت براي طواف کنندگان، و
.«1» چهل براي نماز گزاران، و بیست براي نظر کنندگان. و نظر نمودن به کعبه عبادت است
تذکره: چنانچه حضرت ابراهیم و اسماعیل علیه السلام از جانب خدا مأمور شدند به تطهیر خانه کعبه از اوثان، همچنین حضرت امیر
المؤمنین علیه السلام به فرموده حضرت رسالت نیز این فرمان را بجا آورد و بر شانه حضرت بالا رفته خانه کعبه را از ارجاس و اوثان
پاك ساخت. حسان بن ثابت در این باب مدحی نموده که در کتب مذکور است.
[سوره البقرة ( 2): آیه 126 ]... ص : 253
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ قالَ وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلًا ثُمَّ
صفحه 154 از 303
( أَضْطَرُّهُ إِلی عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ ( 126
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ: و یاد بیاور زمانی را که حضرت ابراهیم دعا نمود که:
رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً: پروردگارا قرار ده این شهر را که در آن براي تو خانه ساختهایم شهري ایمن از قحط و مسخ و خسف. یا
اهل آن را از جور ظالمان در
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، جلد اوّل، صفحه 287 )
ص: 254
امان خود نگهدار.
حضرت صادق علیه السلام فرماید: هر که داخل شود در آن، ایمن گردد از سخط الهی. و اگر وحش و طیر در آن بیایند، مأمون
.«1» باشند از اذیت و رمانیدن آنها که بیرون روند
وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ: و روزي فرما اهل آن بلد را از میوهها.
تا آنکه در هیچ بلاد شرق و غرب میوهاي نیست مگر «2» حضرت باقر علیه السلام فرماید: ثمرات را از آفاق حمل میکنند به آنجا
آنکه در مکه یافت میشود. و در یک روز میوه بهار و تابستان و پائیز و زمستان یافتهاند.
.«3» و از حضرت صادق علیه السلام مروي است که مراد ثمرات قلوب است، یعنی در دلها اندازد که تا متوجه آنجا شوند
بعد از آن حضرت ابراهیم رزق را به مؤمنان اختصاص داده که: مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ: روزي مرحمت فرما در این شهر
آنکه ایمان دارد به خدا و روز قیامت. قالَ وَ مَنْ کَفَرَ: فرمود: هر که کافر شود، فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلًا: پس بهره دهم او را بهره کمی بدین وجه
که منحصر است حظّ او به دنیا بدون وصول به ثواب عقبی. ثُمَّ أَضْ طَرُّهُ إِلی عَذابِ النَّارِ: پس از آن بیچاره گردانم و بر وجه اضطرار
بکشانم او را بسوي عذاب جهنم. وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ: و بد جایگاه و بازگشتی است جهنم.
- تبصره: در آیه شریفه اشاراتی است: 1- مراد به امن، حرمت صید و قلع شجر و درخت آنست، یا مراد امن از عذاب قحط است. 2
آیه دلالت دارد بر جواز سؤال رزق و توسعه آن و رفاهیت در معیشت و حسن و حال. 3- وصف مکه به امنیت و دعا براي اهل آن
به زیادتی روزي و نعمت، مشعر است به افضلیت مجاورت آن.
و کراهتی که در مجاورت مکه فرموده چند وجه است: 1- بجهت هتک احترام و سقوط محل آن از قلوب. 2- به سبب صدور گناه،
زیرا معصیب در
__________________________________________________
. 1) و ( 2) و ( 3) مدرك پیشین، صفحه 288 و 289 )
ص: 255
آن عظیم و موجب عقاب شدید است. 3- مداومت بر مجاورت، باعث ملالت و مفارقت آن، موجب شوق و رغبت باشد.
[سوره البقرة ( 2): آیه 127 ]... ص : 255
( وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ( 127
وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ: و یاد بیاور زمانی را که ابراهیم علیه السلام برمیداشت و بلند مینمود، الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ: اصول و اساس خانه
کعبه را، وَ إِسْماعِیلُ: و اسماعیل شریک پدر بود در رفع قواعد به این وجه که هر یک از طرفی کار میکردند. اصحّ آنست که
حضرت اسمعیل سنگ جمع مینمود و حضرت ابراهیم بنا مینمود. نزد بعضی مراد رفع مکانت و اظهار شرف آنست به تعظیم آن و
صفحه 155 از 303
دعوت مردمان به حج.
بناي کعبه: چون حضرت ابراهیم و اسمعیل علیه السلام مأمور شدند به رفع قواعد کعبه، گفتند: بار خدایا در کدام بقعه بنا کنیم.
فرمود: در بقعهاي که قبه آدم علیه السلام بر آن بود، تا به طوفان نوح چون همه دنیا غرق شد، حق تعالی آن بقعه را به آسمان رفع
نمود، اما موضع آن اصلا آب فرانگرفت، و لذا آن را بیت العتیق گویند. پس جبرئیل مأمور شد که موضع آن بقعه را خطی بکشید و
حضرت ابراهیم علیه السلام بر بالاي آن بنا نمود، و جبرئیل قواعد آن و حجر الاسود را به زمین آورد آن، سفیدتر از برف بود،
بواسطه رسیدن دستهاي کفار و فاسق به آن سیاه شد. و در حین رفع قواعد حضرت ابراهیم و اسمعیل علیه السلام دعا نمودند که:
رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا: اي پروردگار ما قبول فرما از ما این کار خیر را، إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ: بدرستی که توئی شنوا مر دعاي ما را و دانائی
به نیّات ما. و این دال است بر آنکه بناي کعبه به قصد عبادت بود نه براي سکنی، زیرا درخواست قبول نمیباشد مگر در چیزي که
عبادت و طاعت الهی باشد.
ص: 256
[سوره البقرة ( 2): آیه 128 ]... ص : 256
( رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّۀً مُسْلِمَۀً لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ( 128
رَبَّنا وَ اجْعَلْنا: پروردگارا قرار ده به الطاف خود ما را، مُسْلِمَیْنِ لَکَ:
ثابت بر اسلام و تسلیم فرمان براي تو، یعنی از مخلصین و مطیعین و ثابتین در اسلام، یا بر توحید و اخلاص براي تو ملخص. معنی
آنکه الطافی به ما کرامت فرما که داعی ما باشد بر اسلام و انقیاد. مراد طلب زیادتی است در ثبات بر اسلام. وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا: و قرار ده
بعضی از ذریه و فرزندان ما را، أُمَّۀً مُسْلِمَۀً لَکَ: جماعتی مطیع و منقاد شده مر اوامر تو را. وَ أَرِنا مَناسِکَنا: و نشان بده و بنما ما را
مواضعی که افعال حج را بجا آورند مانند میقات براي احرام، و عرفات براي وقوف، و منی براي قربانی و غیر آن.
از حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلم مروي است که حق تعالی اجابت دعاي او فرموده، جبرئیل علیه السلام را فرستاد تا او
را به منی برد، و آنجا نماز ظهر و عصر را و مغرب و عشا بگذارد، و بعد او را به عرفات برد و ظهرین را ادا نمود. و بعد از آن امر به
وقوف نمود تا غروب، آنگاه به مزدلفه برد و نماز عشائین و صبح در آنجا بگذارد، پس از طلوع شمس او را به منی آورد تعلیم رمی
.«1» و ذبح نمود، بعد امر به حلق، آنگاه از منی به مکه آورد و طواف حج و سعی را به او آموخت
و لذا حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلم را امر فرمود: وَ اتَّبَعَ مِلَّۀَ إِبْراهِیمَ. بعد از آن گفتند: وَ تُبْ عَلَیْنا: بپذیر و قبول فرما
توبه ما را. إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ: بدرستی که ذات تو است بسیار قبول کننده مقصران
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، جلد اوّل، صفحه 298 )
ص: 257
و عاصیان، و بسیار رجوع کننده برایشان به رحمت و بخشاینده و آمرزنده بر گناهکاران.
تبصره: در توبه انبیاء چند وجه ذکر شده:
-1 بر سبیل خضوع و انقطاع باشد.
-2 به جهت ارشاد ذریه و امت است تا اقتفا و اقتدا به ایشان نمایند.
-3 توبه از ترك اولی مانند ترك مندوبات و اشتغال به مباحات، چنانچه صاحب کشف الغمه فرموده: چون اکثر اوقات ایشان به یاد
خدا و خواطر آنان به ملاء اعلی مصروف است، پس گاهی که از آن مرتبه نزول کنند و به مباحات مشغول شوند مثل خوردن و
صفحه 156 از 303
آشامیدن و غیره، اینها را نسبت به مرتبه سابقه گناه نامیده و از آن استغفار نمایند که: حسنات الابرار سیّئات المقرّبین.
-4 آنکه مراتب معرفت غیر متناهی و انبیاء و اولیاء پیوسته در حصول کمالات و صعود بر معارج ترقیات در ساعتی از ساعات بلکه
هر آنی از آنات در درجهاي از مراتب ایقان برمیآیند که مرتبه سابقه را نسبت به این مرتبه قاصر میشمارند، و عبادتی که در آن
حالت واقع شده خود را از آن عبادت مقصر مینامند، و استغفار و توبه نمایند.
-5 شیخ طبرسی فرماید: چون معنی توبه رجوع است، پس معنی آیه چنین شود که رجوع کن بر ما به مزیت رحمت و مثوبت بر
اعمال مأموره. و نمیشود که مراد قبول توبه از گناه باشد، زیرا انبیاء معصومند از جمیع گناهان صغایر و کبائر از اول عمر تا آخر، و
در هیچ حالی موصوف به نقص و عصیان و جهل نیستند.
[سوره البقرة ( 2): آیه 129 ]... ص : 257
( رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَۀَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ( 129
ص: 258
تتمه دعاي حضرت ابراهیم و اسمعیل را فرماید:
رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ: پروردگارا و برانگیز و مبعوث گردان در میان امت، رَسُولًا مِنْهُمْ: پیغمبري از ایشان تا ذریه مرا عزتی و شرفی باشد
بدان پیغمبر.
حق تعالی دعاي او را اجابت فرمود، حضرت خاتم النبیین صلّی اللّه علیه و آله و سلم را مبعوث ساخت چه غیر از آن حضرت
پیغمبري دیگر از ذریه حضرت ابراهیم علیه السلام و اسمعیل علیه السلام نبود، زیرا انبیاي بنی اسرائیل از نسل اسحق بودند لذا
حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: کنت نبیّا و ادم بین الماء و الطّین و انا دعوة ابراهیم و بشري عیسی و رؤیا امّی:
یعنی من پیغمبر بودم و حال آنکه آدم میان آب و خاك بود، و منم دعاي پدرم ابراهیم علیه السلام که از خدا درخواست نمود، و
منم بشارت عیسی به آمدن من، چنانچه فرموده و مبشّرا برسول یأتی من بعدي اسمه احمد صلّی اللّه علیه و آله و سلم و منم خواب
مادرم در مکه که به خواب دیده بود نوري از او جدا شد که قصور شام به آن روشن گشت.
بعد صفت رسول را بیان فرماید: یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ: بخواند آن پیغمبر برایشان آیات تو را و تبلیغ نماید آنچه بر سبیل وحی به او
نازل شود از دلایل توحید و نبوت و معاد. وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ: و تعلیم دهد و بیاموزد ایشان را کتاب قرآن، وَ الْحِکْمَۀَ: و آن چیزي که
به آن نفوس کامل شود از معارف و احکام حلال و حرام و امر و نهی و مواعظ و زواجر که سنت حاوي تمام آنست. وَ یُزَکِّیهِمْ: و
پاکیزه گرداند ایشان را از شرك و معاصی به سبب شرایع، و تزکیه نماید ایشان را از اخلاق رذیله و صفات ناشایسته. إِنَّکَ أَنْتَ
الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ: و بدرستی که توئی غالب که هرگز مغلوب نشوي از آنچه اراده کنی، پس بر اجابت دعا قادر هستی، عالم و دانا به
حقایق اشیاء که هر چه کنی بر وجه حکمت و مصلحت باشد.
تبصره: آیه شریفه دالّ است بر آنکه حضرت ابراهیم و اسمعیل علیه السلام دعا نمودند براي پیغمبر ما به جمیع شرایط نبوت، زیرا
اداي
ص: 259
رسالت در تحت تلاوت است، و بیان در تحت تعلیم و سنت در تحت حکمت مندرج باشد، و دعا کردند براي امت مرحومه به
لطفی که به سبب آن متمسک به کتاب و شریعت او شده از جمله ازکیا شوند.
[سوره البقرة ( 2): آیه 130 ]... ص : 259
صفحه 157 از 303
( وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّۀِ إِبْراهِیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ ( 130
شأن نزول: عبد اللّه سلام، سلمه و مهاجر را به اسلام دعوت کرد و گفت: شما میدانید که صفت این پیغمبر در تورات مسطور
است، پس سلمه اسلام آورد، و مهاجر ابا نمود آیه شریفه نازل شد:
وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّۀِ إِبْراهِیمَ: (استفهام انکاري است) یعنی نیست هیچکس که اعراض کند و رو برگرداند از ملت ابراهیم که طریقه
سعداء و ملت بیضا و شریعت غرا است، إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ: مگر کسی که سبک گرداند و خوار و بیمقدار سازد نفس خود را و بدین
جهت خود را در وادي گمراهی انداخته و به هلاکت ابدیه گرفتار شده. وَ لَقَدِ اصْ طَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا: و هر آینه بتحقیق برگزیدهایم
ابراهیم علیه السلام را در دنیا به کرم و فتوت، یا به شرف نبوت، یا به فرط طاعت و عبادت، یا به صفت خلت یا به عمارت یا به
شرف نبوت، یا به فرط طاعت و عبادت، یا به صفت خلت یا به عمارت کعبه. وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ: و بدرستی که او در
آخرت از جمله نیکان و شایستگان و فیروزي یافتگان است، و هر که در دنیا برگزیده و در آخرت از شایستگان باشد، البته عقل
سلیم حکم نماید به اتباع او، و اعراض نکند از پیروي چنین شخصی مگر سفیه و کم عقل که خوار کرده نفس خود را و زبون
ساخته روح خود را.
[سوره البقرة ( 2): آیه 131 ]... ص : 259
( إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ ( 131
ص: 260
بعد از آن علت اصطفا و بودن در زمره صلحا را فرماید:
إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ: یاد بیاور زمانی را که فرمود خداي تعالی مر ابراهیم علیه السلام را اسلام بیاور و تسلیم بشو امر پروردگار را به
تمام جهات و هر چه قضاي الهی بر تو جاري شود یا عمل را خالص نما. قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ: گفت ابراهیم علیه السلام اسلام
آوردم و تسلیم شدم و خالص نمودم دین خود را براي پروردگار عالمیان تا هر چه خواهد امر فرماید و در حق من اجرا نماید، اگر
خواهد مرا زنده گذارد و اگر خواهد مرا بمیراند.
تنبیه: آیه شریفه آگاهی است به آنکه حضرت ابراهیم علیه السلام بنده برگزیده و شایسته خدا، و سزاوار امامت و تقدم و مرتبه
اذعان در زمانی که الهام نمود در خاطر او دلایل مؤدیه به معرفت که داعی او بود به اسلام وقتی از غار بیرون آمد به ستاره و ماه و
آفتاب نظر کرد، علمش به حدوث اینها حاصل شد به خالق و صانع آنها، یقین حاصل نموده گفت: اسلمت لرب العالمین: و یا اشاره
به مقام تسلیم آن حضرت به مرتبهاي که سه صفت خاصه او مشهور آفاق گردید: مالش براي مهمانی، و پسرش براي قربانی، و
بدنش براي آتش نمرودي. و البته این صفات موجب برگزیدگی او باشد در دنیا و آخرت.
[سوره البقرة ( 2): آیه 132 ]... ص : 260
( وَ وَصَّی بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ یا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی لَکُمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ( 132
بعد از آن وصیت حضرت ابراهیم علیه السلام به فرزندانش بیان میفرماید:
وَ وَصَّی بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ: و وصیت نمود ابراهیم علیه السلام در حین
ص: 261
وفات پسران خود را، وَ یَعْقُوبُ: و یعقوب نیز وصیت کرد اولاد خود را به موافقت جد و پدر خود و مضمون وصیت هر دو این بود:
یا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْ طَفی اي پسران من بدرستی که خدا اختیار فرمود، لَکُمُ الدِّینَ: براي شما دین مرضی و مشروع که امر شده به آن
صفحه 158 از 303
یعنی دین اسلام، فَلا تَمُوتُنَّ:
پس باید البته نمیرید، إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ: مگر در حالی که شما مسلمان باشید. فرزندان حضرت ابراهیم علیه السلام چهار نفر بودند:
اسمعیل و اسحق و مدین و مدان. اسحق از ساره، و اسمعیل از هاجر، و باقی از مقطن کنعانیه. و نزد بعضی هشت نفر بودهاند و نزد
جمعی چهارده نفر. و فرزندان یعقوب دوازده نفر بودند و حاصل آنکه این دو پیغمبر اولادان خود را وصیت نمودند که البته البته
باید نمیرید مگر آنکه مسلمان باشید.
تبصره: ظاهر آیه شریفه نهی است از مردن بر خلاف دین اسلام، نه آنکه نهی از مردن باشد. و تغییر عبارت به جهت آنست که
موت بر غیر دین اسلام موتی است که هیچ چیز در آن نخواهد بود، و سزاوار آنست که چنین مرگی که فاقد سعادت است وارد
نشود. این وصیت عام است نسبت به تمام مکلفین که سعی و کوشش داشته باشند و ملازم احکام اسلامی بوده تا وقت موت
مسلمان از دنیا روند.
[سوره البقرة ( 2): آیه 133 ]... ص : 261
أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَ َ ض رَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنِیهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قالُوا نَعْبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبائِکَ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ
( إِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ( 133
شأن نزول: جمعی از یهود گفتند: آیا ندانستهاي که یعقوب علیه السلام در حین موت پسران خود را به دین یهودیت وصیت نمود
حق تعالی در رد
ص: 262
قول آنها آیه شریفه نازل فرمود:
منقطعه) آیا شما حاضر بودید بلکه حاضر نبودید، إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ: آن هنگام که « ام » أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ: (استفهام انکاري و
آمد یعقوب علیه السلام را مرگ و در آن حال وصیت نمود به فرزندان خود، پس از کجا دانستید و دعوي میکنید که وصیت او به
اولاد خود به دین یهودیت بود. نزد بعضی خطاب به مؤمنین است، یعنی شما حاضر نبودید نزد وصیت یعقوب، إِذْ قالَ لِبَنِیهِ: زمانی را
که فرمود یعقوب علیه السلام پسران خود را، ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي: چه چیز میپرستید و ستایش میکنید بعد از من. و این را به جهت
آن گفت که اهل آن زمان بعضی بتپرست و جمعی آتشپرست بودند. یعقوب علیه السلام تذکر داد و اندیشه نمود که مبادا
فرزندان او مایل شوند به آن. قالُوا نَعْبُدُ إِلهَکَ: گفتند در جواب: پرستش و ستایش میکنیم خداي تو را، وَ إِلهَ آبائِکَ: و خداي
پدران تو، إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ: ابراهیم و اسمعیل و اسحق، إِلهاً واحِداً: خدائی را که یکتا و یگانه است و عبادت را خاصه
ذات سبحانی بجاي آریم. وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ: و حال آنکه ما خداي یکتا را تسلیم هستیم به اوامر او، و منقاد باشیم به اطاعت او.
تنبیه: در آیه شریفه اشارتی است:
-1 دال است بر استحباب وصیت و ترغیب در آن، زیرا حق تعالی مدح فرموده حضرت ابراهیم و یعقوب علیهما السلام را بر وصیت
که به اولاد خود نمودند.
-2 حضرت ابراهیم و یعقوب علیهما السلام با آنکه دانستند در عقب ایشان پیغمبرانی خواهند بود که هادي ذریه ایشان باشند و
نگذارند مردم در ضلالت افتند، با وجود بر این اولاد خود را به دین اسلام و توحید و طریق حق وصیت نمودند و کار آنها را معطل
نگذاشتند پس چگونه میشود و متعقل باشد که بدون وصیت حضرت خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلم از دنیا برود و کار امت را
مهمل گذارد با آنکه میدانست که بعد از او پیغمبري
ص: 263
صفحه 159 از 303
مبعوث نخواهد بود، و از خداوند حکیم این امر محال است.
نعم ما قیل:
قبل تعیین وصی و وزیر من راي فات نبیّ و هجر
-3 مراد از اب در آیه: وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ، عمّ او باشد زیرا در این آیه شریفه اطلاق اب شده بر اسماعیل، و حال آنکه اسمعیل
نام « تارخ » عموي پسران یعقوب بوده پس (آذر) عموي حضرت ابراهیم علیه السلام بود و پدرش به اتفاق مفسرین و مورخین
داشت.
[سوره البقرة ( 2): آیه 134 ]... ص : 263
( تِلْکَ أُمَّۀٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا کانُوا یَعْمَلُونَ ( 134
تِلْکَ أُمَّۀٌ قَدْ خَلَتْ: این جماعت یعنی حضرت ابراهیم و اسمعیل و یعقوب علیهم السلام و اولاد ایشان گروهی بودند که در گذشتند،
لَها ما کَسَ بَتْ: براي ایشان است آنچه بجا آوردند از اعمال، وَ لَکُمْ ما کَسَ بْتُمْ: و مر شما راست آنچه کسب کردید، یعنی هر یک از
ایشان و شما را بر عملهاي خود پاداش خواهند داد. وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا کانُوا یَعْمَلُونَ: و پرسیده نخواهید شد از آنچه بودند که بجا
میآورند، یعنی اگر از ایشان گناهان صادر شده باشد، شما را به آن مؤاخذه نکنند، همچنانکه به حسنات آنها شما مثاب نشوید.
[سوره البقرة ( 2): آیه 135 ]... ص : 263
( وَ قالُوا کُونُوا هُوداً أَوْ نَصاري تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّۀَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ( 135
ص: 264
شأن نزول: جمعی از یهود و نصاري با مسلمانان محاجه نمودند، یهود گفتند: حضرت موسی علیه السلام پیغمبر ما افضل انبیاي دیگر
و تورات کتاب ما بهتر از کتب دیگر است. نصاري گفتند: حضرت عیسی علیه السلام پیغمبر ما افضل انبیاي دیگر و انجیل کتاب ما
بهتر از کتب دیگر است شما هم بیائید متابعت ما کنید هدایت مییابید آیه شریفه نازل شد:
وَ قالُوا کُونُوا: و گفتند یهود و نصاري به مسلمانان: باشید شما، هُوداً أَوْ نَصاري بر دین یهود یا نصرانی، تَهْتَدُوا: تا هدایت یابید به راه
راست، قُلْ بَلْ مِلَّۀَ إِبْراهِیمَ: بگو اي پیغمبر در جواب آنان چنین نیست که شما میگوئید، بلکه طریق اهتدا ملت ابراهیم علیه السلام
است و ما متابعت آن کنیم، شما هم پیروي نمائید ملت ابراهیم علیه السلام را. حَنِیفاً: در حالتی که آن ملت مایل است از همه کجیها
به راه راست و از اعوجاج به استقامت، یا ابراهیم علیه السلام مایل بوده از همه ادیان باطله به دین حق که اسلام میباشد. وَ ما کانَ
مِنَ الْمُشْرِکِینَ: و نبود ابراهیم علیه السلام از شرك آورندگان. این تعریض است به اهل کتاب و غیر آنها که ادعا میکردند که تابع
حضرت ابراهیم علیه السلام هستند و حال آنکه مشرك میباشند، زیرا یهود گفتند عزیر پسر خدا و نصاري معتقد شدند که عیسی
علیه السلام پسر خدا است و این هر دو مخالف توحید باشد.
[سوره البقرة ( 2): آیه 136 ]... ص : 264
قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی وَ ما أُوتِیَ
( النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ( 136
ص: 265
بعد از آن بقیه جواب اهل کتاب را بیان میفرماید:
صفحه 160 از 303
قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ: بگوئید ایمان آوردیم به خدا، وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا: و آنچه نازل شده بسوي ما یعنی قرآن، وَ ما أُنْزِلَ إِلی إِبْراهِیمَ: و آنچه
نازل شد به ابراهیم علیه السلام. وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ: و اسمعیل و اسحق و یعقوب علیهم السلام و اسباط که
فرزندان یعقوبند.
تبصره: بر حضرت ابراهیم علیه السلام بیست صحیفه نازل شد نه بر اولادش، لکن چون ایشان در تحت احکام آن داخلند، پس گویا
بر آنها نازل گردیده، چنانچه بدین اعتبار قرآن بر ما نازل شد، و مراد به اسباط نبیره یعقوب علیه السلام یا ذراري ایشانند، چه آنها
نبیره ابراهیم و اسحق هستند، همچنانکه حضرت حسن و حسین علیهما السلام نبیره و سبط رسول میباشند.
وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی و ایمان داریم به آنچه عطا شده است به حضرت موسی و عیسی علیهما السلام از تورات و انجیل. افراد
این دو کتاب به ذکر به جهت آنست که این دو کتاب مغایرت دارد با صحف گذشته، زیرا فروع شرایع این دو، مخالف شرایع
ایشان است. وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ: و آنچه عطا شدهاند پیغمبران دیگر از کتب و معجزات از جانب پروردگارشان. لا نُفَرِّقُ بَیْنَ
أَحَ دٍ مِنْهُمْ: هیچ جدائی نیاندازیم بین یکی از ایشان، بلکه به همه آنها ایمان داریم نه مثل یهود که به بعضی ایمان آوردهاند و به
بعضی کافر شدند. وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ: و ما مر خداي را تسلیم و مطیع و منقاد هستیم.
عیاشی از حضرت باقر علیه السلام روایت نموده که اولاد یعقوب انبیاء نبودند بلکه اسباط بودند و از دنیا نرفتند مگر آنکه تائب و از
.«1» صلحا شدند
و ظاهر قرآن نیز دلالت بر نبوت همه آنها ننماید. و ما انزل الیهم دلالت
__________________________________________________
. 1) تفسیر صافی، جلد اوّل، صفحه 192 )
ص: 266
بر آن ندارد، زیرا جایز است بر بعضی که پیغمبر بودهاند نازل شده باشد، یا به اعتبار آنکه مأمورند به عمل نمودن به کتاب منزله
قبل.
تنبیه: در آیه شریفه اشاراتی است به معتقدات ایمانیه: 1- ایمان به ذات یگانه الهی. 2- اقرار به تمام انبیاي سبحانی. 3- تصدیق به
جمیع کتابهاي آسمانی. 4- تسلیم کلیه اوامر الهی، و هر شخص مسلمانی را تمام این معتقدات لازم و واجب میباشد.
[سوره البقرة ( 2): آیه 137 ]... ص : 266
( فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ( 137
فَإِنْ آمَنُوا: پس اگر ایمان آرند یهود و نصاري، بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ: به مثل آنچه ایمان آوردهاید شما اي مهاجر و انصار به آن، یعنی به
همه انبیاء و کتب آسمانی، فَقَدِ اهْتَدَوْا: پس هر آینه هدایت یافتهاند. مفسرین گفتهاند: ظاهر آیه از باب تعجیز باشد، یعنی اگر توانند
اهل کتاب ایمان آرند به دینی که مثل دین مؤمنان باشد، هر آینه مهتدي شوند، لکن آنچه مؤمنان به آن گرویدهاند مثل و مانند
ندارد، لذا به هیچ چیز مهتدي نشوند مگر به دین اسلام. وَ إِنْ تَوَلَّوْا: و اگر پشت کنند و اعراض نمایند از دین اسلام، فَإِنَّما هُمْ فِی
شِقاقٍ: پس اینست و جز این نیست بدرستی که ایشان در مقام مخالفت و نزاعند. و تسمیه مخالفت به شقاق جهت آنست که هر یک
از متخالفین در شقی هستند غیر شق دیگر، و این به سبب آنست که چون اعراض از ایمان نموده به کفر داخل شدند.
اینست و جز این نیست « آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا » تنبیه: در کتاب کافی- کلینی به اسناد خود از حضرت باقر علیه السّلام فرمود در آیه
قصد شده به آن
ص: 267
صفحه 161 از 303
«1» . حضرت علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام و جاري است بعد از ایشان در ائمه علیهم السلام
بازگشت کند فرمایش خدا در مردم که اگر ایمان آرند به مثل آنچه شما ایمان آوردهاید به آن، یعنی حضرت علی و فاطمه و حسن
«2» و حسین علیهم السّلام، پس بتحقیق هدایت یافتهاند، و اگر پشت کنند و اعراض نمایند، پس بدرستی که ایشان در شقاق هستند
«3» . حضرت صادق علیه السّلام تفسیر شقاق را به کفر فرموده
بعد از آن براي تسلیه خاطر مؤمنان وعده میفرماید که: فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ: پس زود است که خدا کفایت فرماید و بازدارد شر یهود و
نصاري را، وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ: و او است شنوا مقاله موحدان و کافران را از اقرار و انکار، دانا است به اعتقاد صحیح و فاسد هر دو
گروه. بنا بقولی این از تمامیت وعد است، یعنی حق تعالی میشنود اقوال شما را و میداند اخلاص شما را، پس البته ثواب عظیم
مرحمت فرماید، و یا وعید است به معرضان، یعنی میشنود آنچه اظهار میکنند از حسد و غل، و میداند آنچه پنهان میکنند، پس
آنها را عقوبت فرماید.
تبصره: آیه شریفه دال است بر نبوت ختمی مرتبت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و صدق دعوي آن حضرت، زیرا این اخبار است به
آنچه بعد واقع شد از مخذولیت و مغلوبیت کفار و نصرت و فتح اسلام پس از امور غیبیه و مثبت نبوت ختمیه میباشد.